جنایت وهابیت وحمایت انگلیس؛از تخریب بقیع تا قتلعام مسلمانان
تاریخ انتشار: ۳۰ فروردین ۱۴۰۳ | کد خبر: ۴۰۱۴۹۱۰۰
وهابیها با اشغال مدینه مرقد مطهر ائمه اطهار(ع) در بقیع و مرقدهای دیگر مانند ابراهیم فرزند پیامبر(ص)، قبر حضرت امالبنین (س)، قبه عبدالله پدر پیامبر(ص)، اسماعیل فرزند امام صادق(ع) و قبه همه صحابه و تابعین را بدون استثنا خراب کردند. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، شخصی به نام ابن تیمیه با نگاهی متأثر از دستگاه فکری بنیامیه به احیای اسلام اموی پرداخت و با عرضه قواعدی تنگنظرانه و متحجرانه در حوزههای مختلف علوم دینی به ویژه شرک و توحید، صفات خبری خداوند، رابطه عقل و وحی و غیره بنیانگذار جریانی گذشتهگرا و تکفیری شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در دوران معاصر، محمد بن عبدالوهاب احیاگر اندیشههای اموی ابن تیمیه شد و در سال 1153 قمری آشکارا به تبلیغ عقاید انحرافی خود پرداخت و با کمک انگلیس، پایههای فرقه وهابیت را در میان بیابانگردهای منطقه نجد -شهری میان مدینه و اردن- بنیانگذاری کرد. به این ترتیب او بنیانگذار فرقهای شد که به وهابیت شهرت دارد و البته همچنان از سوی علمای راستین فرقههای اهل سنت مردود دانسته میشود.
خبرگزاری تسنیم به مناسبت سالروز تخریب جانسوز قبرستان بقیع و مزار تعدادی از ائمه اطهار علیهم السلام و بزرگان اسلامی توسط جانیان وهابی، گوشههایی از جنایتهای وهابیها در طول فعالیت 280 ساله آنها را بررسی کرده است.
سال 1187 قمری؛ حمله به ریاض و نجد
اولین منطقهای که طعم تلخ جنگ و غارت وهابیها را چشید، شهر ریاض در عربستان سعودی بود. چند سالی قبل از 1187 هجری قمری بود محمد بن عبد الوهاب، بنیان گذار فرقه ضاله وهابیت، با محمد بن سعود که جد آل سعود عربستان است، هم پیمان شد.
همان زمان محمد بن عبد الوهاب و محمد بن سعود که در منطقه درعیه در عربستان ساکن بودند، به قصد غارت و چپاول داراییهای مسلمانان به ریاض حمله کردند. این جنگ حدود سی سال طول کشید. دلیل طولانی شدن جنگ هم آن بود که حاکم ریاض قدرت زیادی داشت و وهابیها نمیتوانستند به سادگی بر آن منطقه مسلط شوند.
تا اینکه در تابستان سال 1187 عبدالعزیز پسر محمد بن سعود لشکر زیادی فراهم کرد و به ریاض یورش برد. حمله آنها آنقدر وحشتناک بود که بسیاری از مردم در این جنگ کشته شدند و بقیه مردم شهر ریاض به همراه حکمران آنجا، همگی ریاض را ترک کردند و به منطقه دیگری به نام احسا پناه بردند. آنها غذا و آبی با خودشان نداشتند، به همین دلیل حدود 400 نفر از فراریان شهر ریاض در بیابانهای بی آب و علف از تشنگی و گرسنگی مردند.
البته وهابیها و سعود به همین کشتار اکتفا نکردند. آنها با وجود اینکه شهر ریاض را تصرف کرده و تمام اموال موجود در خانههای خالی را به غنیمت گرفته بودند، باز هم در بیابانها به دنبال مردم فراری میگشتند و هر کسی را که از تشنگی و گرسنگی نمرده بود با شمشیر به قتل میرساندند و داراییهای شان را غارت میکردند. آنها خانههای خالی در ریاض را تصرف میکردند و همه اموال، اسلحه ها، مواد غذای و وسایل خانه را به غنیمت میگرفتند و خانهها و نخلستانها را به تصرف خودشان در میآوردند.
خوشدلی صاحبمنصبان گذشته به کدخدای خود، عامل گستاخی صهیون شدنمونه دیگری از جنایتهای وهابیها در آن زمان در دشمنی با مسلمانان، کشتن مؤذنها بود. درواقع وهابیها از اینکه بر روی منبرها اذان گفته شود و بر پیامبر (ص) یاد شده و بر آن حضرت درود بفرستند، ممانعت میکردند. به اندازهای که مؤذنها را میکشتند.
در تاریخ نوشته شده که مرد صالح نابینایی اذان میگفت و بعد از اذان بر پیغمبر اکرم (ص) درود فرستاد. وهابیها او را دستگیر کردند و به دستور محمد بن عبدالوهاب کشتند.
سال 1214 قمری؛ حمله به نجف
وهابیها در سال 1214 هجری قمری برای اولین بار به عراق حمله کردند و مقصد اصلی یورش آنها حرم مطهر حضرت امیر المؤمنین امام علی (ع) در نجف اشرف بود. در این حمله، عربهایی از ولایت خزاعل مقابل آنها ایستادگی کردند و توانستند حدود سیصد نفر از آنها را بکشند.
یک سال بعد، یعنی در سال 1215 هجری قمری، هم گروه دیگری از وهابیها برای انهدام حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین امام علی (ع) به سمت نجف حرکت کردند و این بار هم عده ای از عربها در برابرشان ایستادگی کرده و آنها را شکست دادند. البته حمله به نجف اشرف به همین جا ختم نشد، بلکه تا ده سال بعد از آن هم به طور مستمر ادامه پیدا کرد.
از جمله اینکه در سال 1216 هجری قمری هم وهابیها بعد از حمله وحشیانه به کربلا، به سمت نجف حرکت کردند اما مردم نجف به دلیل آگاهی از کشتار و غارت کربلا با آمادگی به دفا برخاستند. حتی زنها هم از خانهها بیرون آمدند و مردهای خود را تشویق و تشجیع به دفاع میکردند تا اسیر وهابیها نشوند. به همین ترتیب بود که وهابیها نتوانستند وارد شهر نجف شوند.
سال 1216 قمری؛ حمله به کربلا
اندیشه تسلط بر اماکن مقدس شیعیان در عراق و غارت آنها، تصوری بود که وهابیها از همان ابتدا در سر داشتند. اما این اندیشه چگونه و بر چه اساسی در بین وهابیها ایجاد شده بود؟
پاسخ این پرسش شاید همان نامهای باشد که از عراق برای سفارت روسیه در ترکیه فرستاده شد که در آن نوشته شده بود: «در بین وهابیها شهرت داشت که در کربلا ثروت غیر قابل توصیفی وجود دارد که چه بسا مانند آن در خزینهها و گنجینههای شاه ایران هم نباشد. چون در طی قرنهای گذشته هدیههای ارزشمندی مانند طلا و نقره و سنگهای گران قیمت و هدیههای کم نظیر به حرم (امام) حسین علیه السلام آورده شده است. در عین حال همه میدانستند که نادرشاه بخش زیادی از غنیمتهای جنگی اش از هند را به ضریح امام حسین علیه السلام و امام علی علیه السلام هدیه کرده است. او حتی ثروت شخصی خودش را هم به آنان بخشیده است. این ثروتهای بسیار وهابیها را به طمع انداخت تا برای به دست آوردن آن تحریک شوند.»
همان طور که اشاره شد وهابیها برای ورود به نجف اشرف مشکلات زیادی داشتند و هر بار با مقاومت مسلمانان مواجه میشدند. اما آنها با لشکر دوازده هزار نفری در سال 1216 هجری قمری توانستند به راحتی وارد کربلا شوند. به این دلیل که در روز حمله وهابیها، مردم شهر کربلا به مناسبت عید غدیر برای زیارت حضرت امیرالمؤمنین امام علی (ع) به نجف رفته بودند و در کربلا تعداد کمی از مردم که عموماً افراد پیر و ناتوان یا کودکان بودند، باقی ماندند.
به همین علت وهابیها به آسانی وارد کربلا شدند و هر کسی را که دیدند کشتند. در آن روز حدود سه هزار نفر از مردم کربلا کشته شدند و داراییهای شان که قابل نبود، به غارت رفت. در تاریخ هم نوشته شده که در آن روز دویست شتر با زحمت غنیمتهای غارت شده را از کربلا خارج کرد. البته در مواردی هم نوشته شده که کربلا در آن زمان حاکمی داشت که رد دفاع از شهر کوتاهی کرده بود.
وهابیها در این حمله، صندوق چوبی مرقد حبیب بن مظاهر را شکستند و سوزاندند و با آن در ایوان طرف قبله حرم، قهوه درست کردند. آنها قصد داشتند صندوق مرقد شریف امام حسین (ع) را هم بشکنند اما چون بر روی آن شبکههای آهنی بود موفق به شکستن آن نشدند. البته آنها زمرد و یاقوت و جواهرات دیگر بر روی مرقد شریف را دزدیدند.
چرا برخی نعمتها بر بنیاسرائیل حرام شد؟میرزا ابوطالب اصفهانی در سفرنامه خود نوشته است: «هنگام برگشت از لندن و عبور از کربلا و نجف، دیدم که قریب بیست و پنج هزار نفر وهابی وارد کربلا شدند و شعار «اقتلوا المشرکین و اذبحوا الکافرین» سر میدادند. آنها بیشتر از پنج هزار نفر را کشتند و زخمیها حساب نداشت. صحن مقدس امام حسین علیه السلام از جسد کشتهها پر و خون از بدنهای سر بریده شده، روان بود. بعد از یازده ماه بار دیگر به کربلا رفتم. دیدم که مردم آن حادثه دل خراش را نقل میکنند و گریه سرمی دهند به طوری که از شنیدن آن، موها بر اندام راست میشد.»
سال 1218 قمری؛ تخریب آثار بزرگان در مکه
سال 1218 قمری بود که وهابیها بر مکه مسلط شدند و با وقاحت تمام، همه آثار بزرگان اسلام را تخریب کردند. آنها قبه زادگاه پیغمبر اسلام (ص)، امام علی (ع)، حضرت خدیجه (س) و حتی ابوبکر را خراب و با خاک یکسان کردند.
حتی آثار باستانی اطراف بیت الله الحرام و روی زمزم را تخریب کرده و هر چه از صالحین باقی مانده بود از بین میبردند. هنگام تخریب هم طبل میزندند و رقص و آوازخوانی میکردند.
سال 1334 قمری؛ تخریب قبور ائمه بقیع علیهم السلام
بعد از اشغال مکه، وهابیها این بار به مدینه حمله کردند. این اتفاق در سال 1334 هجری قمری افتاد که آنها مدینه را اشغال کردند، مرقد مطهر ائمه اطهار علیهم السلام در بقیع و مرقدهای دیگر مانند ابراهیم فرزند پیغمبر اسلام (ص)، قبر حضرت امالبنین مادر حضرت عباس (ع)، قبه عبدالله پدر پیغمبر (ص)، اسماعیل پسر امام جعفر صادق (ع) و قبه همه صحابه و تابعین را بدون استثنا خراب کردند.
آن زمان ضریح فولادی ائمه بقیع علیهم السلام در اصفهان ساخته و مدینه حمل شده بود. اما وهابیها این ضریح ائمه بقیع را از روی قبر امام حسن مجتبی، امام زین العابدین، امام محمد باقر و امام جعفر صادق علیهم السلام برداشته و بردند.
قبور عباس عموی پیغمبر (ص) و فاطمه بنت اسد مادر حضرت امیرالمؤمنین (ع) را که با قبور چهار امام همام، در زیر یک قبه بودند هم ویران کردند. هم چنین زادگاه امام حسن و امام حسین علیهما السلام در مدینه، قبور شهدای بدر و بیت الاحزانی را که امام علی (ع) برای حضرت زهرا (س) ساخته بود، تخریب کردند.
سال 1407 قمری؛ کشتار حاجیان ایرانی
نیروهای وهابی رژیم آل سعود در چهارم ذی الحجه 1407 قمری (9 مرداد 1366 شمسی) هزاران نفر از حاجیان بیت الله الحرام را به جرم سر دادن فریاد برائت از مشرکین در مکه به خاک و خون کشیدند و حتی آخوندهای درباری آنها فریاد میزدند و میگفتند: «اقتل المجوس اقتل المشرکین؛ مجوس و مشرکین را بکشید». آنها با چوب و هر دست آویزی به جان حاجیان افتادند و آنقدر بر سر آنها میکوبیدند تا کشته شوند.
البته کشتن حاجیان به دست وهابیها قبل از این هم اتفاق افتاده بود. نمونه اش در سال 1341 شمسی بود که وهابیها با حاجیان یمنی که سلاحی برای دفاع نداشتند روبرو شدند. آنها ابتدا به حاجیان امان دادند اما وقتی بالای کوه رفتند و حاجیان در پایین کوه بودند، دهانه توپها را به سمت حاجیان گرفتند و همه آنها را به جز دو نفر کشتند که ماجرای این حمله وحشیانه توسط همان دو نفر نقل شده است.
بعد از آن سالها تا به امروز جنایتهایی در افغانستان، بمب گذاری در حرمین عسکریین و اهواز در سال 1384 شمسی، انفجار 215 کیلوگرم مواد منفجره در حرمین عسکریین و تخریب کامل مرقد مطهر امام هادی و امام حسن عسکری علیهما السلام، تخریب سقف سرداب غیبت حضرت ولی عصر (عج) در یک اقدام تروریستی دیگر، تشکیل گروه داعش و جنایتهای فراوان بخشهای دیگری از ظلم این گروه است.
منابع:
تخریب و بازسازی بقیع به روایت اسناد؛ علی قاضی عسکرآثار اسلامی مکه و مدینه؛ رسول جعفریانمسیر طالبی؛ ابوطالب بن محمد اصفهانیتاریخ حرم ائمه بقیع؛ محمدصادق نجمیانتهای پیام/
منبع: تسنیم
کلیدواژه: کربلا نجف امام صادق ع پیامبر ص قبرستان بقیع کربلا نجف امام صادق ع پیامبر ص قبرستان بقیع وهابی ها علیهم السلام علیه السلام وهابی ها حسین علیه امام حسین ائمه بقیع هجری قمری نوشته شده امام علی هزار نفر شهر ریاض محمد بن خانه ها حسین ع
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۴۰۱۴۹۱۰۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شباهتهای جنگ غزه و ائتلاف کفار و مشرکین مکه و یهود مدینه در جنگ احزاب
به گزارش حوزه جامعه خبرگزاری تقریب،مولوی عبدالروف توانا از علمای اهل سنت افغانستان در یادداشتی نوشت: پس از آنکه ماجراى جنگ احزاب پیش آمد، سوره احزاب نازل شد و حداقل تعداد 17 آیه آن، از این جنگ و حوادث آموزنده و مسائل تربیتى و پیامد هاى آن سخن گفت.
لذا شرح اوضاع این جنگ و بیان دقایق بسیار و ریزه کارى هاى فراوان در آن و تشریح وضع گروه هاى مختلف مسلمین با دقت و ظرافت در این میدان اجتناب ناپذیر است.
غزوه احزاب در یک نگاه
جنگ «احزاب» چنان که از نامش پیدا است مبارزه همه جانبه اى از ناحیه عموم دشمنان اسلام و گروه هاى مختلفى بود که با پیشرفت این آیین منافع نامشروعشان به خطر می افتاد.
نخستین جرقه جنگ از ناحیه گروهى از یهود «بنى نضیر» روشن شد که به مکه آمدند و طایفه «قریش» را به جنگ با پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم تشویق کردند و به آن ها قول دادند تا آخرین نفس در کنارشان می ایستند، سپس به سراغ قبیله «غطفان» رفتند، و آن ها را نیز آماده کارزار کردند.
این قبائل از هم پیمانان خود مانند قبیله «بنى اسد» و «بنى سلیم»، نیز دعوت کردند، و چون همگى خطر را احساس کرده بودند، دست به دست هم دادند تا کار اسلام را براى همیشه یکسره کنند، پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم را به قتل برسانند، جامعه نوپای اسلامی را در هم بکوبند، مدینه را غارت کنند، و چراغ اسلام را خاموش سازند.
مسلمانان که خود را در برابر این گروه عظیم دیدند به فرمان پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم به شور نشستند و قبل از هر چیز با پیشنهاد سلمان فارسى، اطراف مدینه را خندقى کندند تا دشمن به آسانى نتواند از آن عبور کند و شهر را مورد تاخت و تاز قرار دهد (و به همین جهت یکى از نام هاى این جنگ، جنگ خندق است).
لحظات بسیار سخت و خطرناکى بر مسلمانان گذشت، جان ها به لب رسیده بود، منافقین در میان لشکر اسلام سخت به تکاپو افتاده بودند، جمعیت انبوه دشمن و کمى لشگریان اسلام در مقابل آن ها (تعداد لشکر کفر را ده هزار، و لشکر اسلام را سه هزار نفر نوشته اند) و آمادگى آن ها از نظر تجهیزات جنگى و فراهم کردن وسائل لازم، آینده سخت و دردناکى را در برابر چشم مسلمانان مجسم می ساخت.
ولى خدا می خواست در اینجا آخرین ضربه بر پیکر کفر فرود آید، صف منافقین را نیز از صفوف مسلمین مشخص سازد، توطئه گران را افشا کند، و مسلمانان راستین را سخت در بوته آزمایش قرار دهد.
سرانجام این غزوه به پیروزى مسلمانان تمام شد، طوفانى سخت به فرمان خدا وزیدن گرفت، خیمه و زندگى کفار را در هم ریخت، رعب و وحشت شدیدى در قلب آن ها افکند، و نیروهاى غیبى فرشتگان به یارى مسلمانان فرستاد.
قدرت نمائی هاى شگرفى همچون قدرت على (ع) در برابر عمرو بن عبدود بر آن افزوده شد، و مشرکان بى آنکه بتوانند کارى انجام دهند پا به فرار گذاردند. این دورنمایى بود از جنگ احزاب که در سال پنجم هجرى واقع شد.
نمونۀ کامل جهاد دفاعی
تمام قوانین آسمانى و بشرى به شخص یا جمعیتى که مورد هجوم واقع شده حق مى دهد براى دفاع از خویشتن به پا خیزد و آنچه در قدرت دارد به کار برد، و از هر گونه اقدام منطقى براى حفظ موجودیت خویش فروگذار نکند این نوع جهاد را، جهاد دفاعى مى نامند.
جنگ احزاب جنبه دفاعى داشته است؛زیرا آغازگر جنگ، مشرکان بودند. آنها از نقاط مختلف سرزمین حجاز، به فرماندهى مشرکان مکه به سمت مدینه حرکت کرده و آن شهر را محاصره نمودند. مسلمانان ناچار بودند از جان و مال و ناموس و عقاید خویش دفاع کنند. آیا هیچ عاقلى به خود اجازه می دهد که در مقابل دشمنان تا دندان مسلّح - که قصد داشتند پیامبراسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم و مسلمانان را به قتل برسانند و زنان و بچّه هاى آنان را اسیر کنند و مدینه را ویران نمایند - ساکت بنشیند؟ آیا مقابله با آنها خشونت محسوب می شود.
مشورت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم با مردم
در مسائل مهم اجتماعى مربوط به یک کشور سزاوار است که با همه مردم در سراسر آن کشور مشورت شود،حتّى از تاریخ پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم نیز به خوبى استفاده می شود که آن حضرت با اینکه عقل کلّ بود، باز به نظر اکثریت مسلمانان در موارد «مشورت» احترام می گذاشت.
از جمله در جنگ خندق که در مورد ماندن در مدینه یا بیرون رفتن و جنگیدن در خارج مدینه با مسلمانان «مشورت» فرمود؛ در اینجا میان یاران پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم اختلاف شد ...
گروهى طرفدار این شدند که پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم به خارج از مدینه برود، ولى سلمان گفت ما هنگامى که از سواران دشمن بیمناک بودیم، در اطراف شهر خندق می کندیم، آیا اجازه می فرمایى اى رسول خدا که در اطراف مدینه خندق بکنیم؟ نظریه سلمان مورد قبول اکثر مسلمین واقع شد (و کندن خندق را ترجیح دادند و پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم آن را پذیرفت)
مدیریت در بحران
کسانى که داستان جنگ احزاب را در قرآن مجید و روایات و تواریخ مطالعه کنند به خوبى می دانند که در این میدان یک نابرابرى شدید در میان مسلمین و دشمنان آنها وجود داشت و چنان مدینه را محاصره کرده بودند که بر حسب ظاهر سقوط مدینه حتمى بود و کار به قدرى بر مسلمانان مشکل شد که به تعبیر قرآن «اذْ زاغَتِ الْابْصارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ ... وَ زُلْزِلوا زِلْزالًا شَدیداً؛ و زمانى که چشمها از شدت وحشت خیره شده و دلها به گلوگاه رسیده بود ... و مومنان تکان سختى خوردند».
اما این ناخداى بزرگ به هنگامى که سفینه اش گرفتار سخت ترین طوفان ها، می شود کم ترین ضعف و سستى و دستپاچگى به خود راه نمی دهد، او هم ناخدا است هم لنگر مطمئن این کشتى، هم چراغ هدایت است، و هم مایه آرامش و راحت روح و جان سرنشینان.
همراه دیگر مؤمنان، کلنگ به دست می گیرد، خندق می کند، با بیل جمع آورى کرده و با ظرف از خندق بیرون می برد، براى حفظ روحیه و خونسردى یارانش با آنها مزاح می کند، و براى گرم کردن دل و جان آنها را به خواندن اشعار حماسى تشویق می نماید، مرتباً آنان را به یاد خدا می اندازد و به آینده درخشان و فتوحات بزرگ نوید می دهد.
از توطئه منافقان بر حذر می دارد و هوشیارى لازم را به آنها می دهد. از آرایش جنگى صحیح و انتخاب بهترین روشهاى نظامى لحظهاى غافل نمی ماند، و در عین حال از راههاى مختلف براى ایجاد شکاف در میان صفوف دشمن از پاى نمی نشیند.
به راستی اگر به داستان جنگ احزاب و مسأله حفر آن خندق عظیم به گرد مدینه که نه عابر پیاده به آسانى می توانست از آن بگذرد، و نه سواران می توانستند از روى آن بپرند، آن هم در مدّتى کوتاه و با وسائل بسیار بسیار ابتدائى، بیندیشیم، و مدیریت پیامبر اسلام صلّی الله علیه وآله وسلّم را در این زمینه و کیفیت تقسیم این کار را میان یارانش بنگریم، به دقّت و ظرافت در برنامه ریزى پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم پى می بریم و جالب این که تا کار خندق پایان یافت، دشمن هم از راه رسید!
جنگ احزاب در بوتۀ آزمون
جنگ احزاب، محک آزمون عجیبى بود، براى همه مسلمانان و آنها که دعوى اسلام داشتند، و همچنین کسانى که گاه ادعاى بى طرفى می کردند و در باطن با دشمنان اسلام سر و سر داشتند و همکارى می کردند.
موضع گروههاى سه گانه (مؤمنان راستین، مؤمنان ضعیف و منافقان) در عملکردهاى آنها کاملا مشخص شد، و ارزشهاى اسلامى کاملا آشکار گشت. هر یک از این گروههاى سه گانه در کوره داغ جنگ احزاب، سره و ناسره بودن خود را نشان دادند.
طوفان حادثه بقدرى تند بود که هیچکس نمی توانست آنچه را در دل دارد پنهان کند، و مطالبى که شاید سالیان دراز در شرائط عادى براى کشف آن وقت لازم بود در مدتى کمتر از یک ماه به ظهور و بروز پیوست!
در آن روز اخبار و بشارتهای پیامبر جز در نظر مؤمنان آگاه، فریب و دروغى بیش نبود؛ امّا دیده ملکوتى پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم در لابه لاى جرقّه هاى آتشین که از برخورد کلنگ هایى که براى حفر خندق بر زمین کوبیده می شد، جستن می کرده، می توانست گشوده شدن درهاى قصرهاى پادشاهان ایران و روم و یمن را ببیند، و به امّت جان بر کفش بشارت دهد، و از اسرار آینده پرده بردارد.
گروهى در فکر خانه و زندگى خویشتن و در فکر فرار بودند، جمعى سعى داشتند دیگران را از جهاد باز دارند و گروهى تلاش می کردند رشته اتحاد خود را با منافقین محکم کنند.
پیداست مردمى که این چنین ضعیف و بى پایه اند، نه آماده پیکار با دشمنند و نه پذیراى شهادت در راه خدا، به سرعت تسلیم می شوند و تغییر مسیر می دهند.
به عکس منافقان و یا مؤمنان ضعیف الایمان که طوفان حوادث آنها را به این طرف و آن طرف می افکند، و هر روز فکر شوم و تازهاى در مغز ناتوان خود می پروراندند، مومنان ، از آنجا که به آنها گفته شده بود که شما در بوته هاى آزمایش سختى آزموده خواهید شد، با مشاهده احزاب متوجه صدق گفتار خدا و پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم شدند و بر ایمانشان افزود. لذا همچون کوه، ثابت و استوار ایستادند، و اثبات کردند، "عهدى که با او بستند هرگز گسستنى نیست": «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ ینْتَظِرُ؛ در میان مؤمنان مردانى هستند که بر سر عهدى که با خدا بسته اند ایستاده اند، بعضى از آنها به عهد خود وفا کرده، جان را به جان آفرین تسلیم نمودند و در میدان جهاد شربت شهادت نوشیدند، و بعضى نیز
در انتظارند».
خلاصه، هرکس اسرار باطنى خویش را در این رستاخیز عجیب و «یوم البروز» آشکار ساخت.
تمامی ایمان در برابر تمامی کفر
جنگ احزاب چنان که از نامش پیدا است نبردى بود که در آن تمام قبائل و گروههاى مختلف دشمنان اسلام براى کوبیدن «اسلام جوان» متحد شده بودند.
جنگ احزاب آخرین تلاش، آخرین تیر ترکش کفر، و آخرین قدرت نمایى شرک بود، به همین دلیل هنگامى که بزرگ ترین قهرمان دشمن یعنى «عمرو بن عبدود» در برابر افسر رشید جهان اسلام «امیرالمؤمنین على بن ابى طالب علیه السلام» قرار گرفت، پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم فرمود: «بَرَزَ الْایمانُ کلُّهُ الَى الشِّرْک کلِّهِ؛ تمام ایمان در برابر تمام کفر قرار گرفت».
چرا که پیروزى یکى از این دو نفر بر دیگرى پیروزى کفر بر ایمان یا ایمان بر کفر بود، و به تعبیر دیگر کارزارى بود سرنوشت ساز که آینده اسلام و شرک را مشخص می کرد. به همین دلیل بعد از ناکامى دشمنان در این پیکار عظیم، دیگر کمر راست نکردند و ابتکار عمل بعد از این، همیشه در دست مسلمانان بود.
سخن آخر: (دستاوردهای جنگ احزاب)
سر انجام این غزوه بى آنکه احتیاج به درگیرى وسیع و گسترده اى باشد و مؤمنان متحمل خسارات و ضایعات زیادى شوند: با پیروزى مسلمانان تمام شد.
ناکام ماندن آخرین تلاش دشمن و در هم شکسته شدن برترین قدرت نهایى آن ها، رو شدن دست منافقین و افشا شدن کامل این دشمنان خطرناک داخلى، جبران خاطره دردناک شکست احد، ورزیدگى مسلمانان، و افزایش هیبت آنان در قلوب دشمنان، بالا رفتن سطح روحیه و معنویت مسلمین به خاطر معجزات بزرگى که در آن میدان مشاهده کردند، تثبیت موقعیت پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم در داخل و خارج مدینه و فراهم شدن زمینه براى تصفیه مدینه از شرّ یهود بنى قریظه از جمله پیامدهاى پربار این جنگ بود.
اوضاع خاورمیانه، در یک شباهت بسیار ساده، همان ائتلاف کفار ومشرکین مکه و یهود مدینه را میماند که مشهور به جنگ احزاب است !
استکبار سلطه طلب وسران منافق وبی غیرت عرب وارتش نامدار رژیم جعلی اسرائیل، درست در مقابل جبهه حق طلب مقاومت قرار گرفته وتدارک چنین صحنه ای را دارند.
اما در جانب جبهه حق ودفاع از مشروعیت بخشی به حقوق انسانی، مجاهدان علی دیگر ضرورت است تا عَمرِ بنِ عَبدَوَد های دوران را نشانه گرفته و شمشیر بر تن اختاپوس صد پای اسرائیل حواله کرده وسر این اژدهای قهار را ببرد.
روزهای این پهلوانی و کسب لقب اسداللهی فرا رسیده است!
یقین دارم خداوند متعال بار دیگر چنین فتح وظفر را شامل حال مجاهدان جبهه مقاومت می سازد و برنده این نبرد نابرابر آن شاء الله حماس حماسه ساز و سایر گروه های فلسطینی یمنی و لبنانی خواهند بود و جشن پیروزی را در غزه مظلوم اما مقتدر خواهند گرفت .الیس الصبح بفریب
مولوی عبدالروف توانا
انتهای پیام/